نفست باران است همه ما دست خدا یه بلوتوثی داریم. بترس از اون روزی که خدا بلوتوث تو رو پخش کنه… (دیالوگ به یادماندنی صمد/ حمید لولایی
دل من تشنه ی باریدن ابر , دل بی چتر مرا مهمان کن
شیشه نازک احساس مرا دست نزن !
چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !!!
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …
کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |